جرعه جرعه سر میکشم از این خونی را که هر قطره اش شاید توانی دوباره باشد بر دستان
ننگ زندگی ام سکانس های زندگی ام نقشی دوباره است برای شکست خوردنم برای خورد
شدنم برای ننگ دوباره و مهر داغ پیشانی ام دیوار های اتاقم نقش سیاهی است بر زندگی ام
فریاد های سیگار بر انگشتانم نشانه ی سوختن انگشتانم است اسمان .ابر. سیاهی. خون.
آتش .اشک خشک شده است فریاد خفه شده است حنجره ام قفل شده است دستانم
طلسم شده است اراجیف مغزم بسیار پس خون میخورم تا زندگی دوباره بگیرم