اونـــا کــه میــمیرن مـیرن تــــو بــرزخ
قـاطـی میشـن اهــل بهشت و دوزخ
کـــار همـــــه اونجــــا بخـور بخـــوابــه
تــــا روز آخــــر ، کــه حساب کتــابــه
اونجــــــا یـــــــه سـیستم اداری داره
واســــــه خودش ســاعت کاری داره
سیـستِم اونجــــارو میگـــن عــالیــه
کـــلِّ لـــــــوازمــــش دیجـیـتــا لـیــــه
فــرشتــه ای هست کـه کارش اینه
صُب تـــاشـب اونجـا بگیـــره بشینه
کـارکـه نباشه حــوصله ش سرمیره
میشـینه بـا کــــامـپیــوتــــر ور مـیره
مـیخواس تــــوی کـامپـــیوتـر بگــرده
رف تـــو پــــروفـــایل یــه پیره مــرده
کــــامپیوتــر یکی دو دفه گف: دینگ
پـــرید توی گــزینه ی " دیپورتینگ "
فرشته هه دسپاچه شد کلیک کــــرد
کامپیوتر بدجوری جیکّ وجـیک کـــــرد
یهــــو در یـــــــه قــبر کهــنــــه وا شد
یـــــه پیــــره مـرد بـــــــا شکـوه پا شد
ازش ســـوال کـــــــردن اسـمت چیـــه
گفـت: ابــوالقــــــــــاسم فـــردوسیـــه
یکـی دوروز نشس تـــــوی یــــه میدون
دیـد نمیشه پـــا شـد اومــد تـــو تهرون
زمـین نفس کشـــید و بــرفــا آب شــد
بهـــــــار اومـد دوبـــــــاره انقــلاب شـد
هـــوای تهــــرون یــه نمه ملــس بــــود
مــزّه ی زنـــدگی حســابی گــــس بود
باز شب عــید اومــد و رختــا نـــــو شد
فصـــل شلــــوغــی و بـــدو بــدو شــد
شاعر شـــــــاهنــامه خوشحـــال شد
دستـای اون رو شـونه هاش بــال شد
بعــد هـــــــزار و چــند ســـــــال دوری
اومده بود چهـــــار شنــبه ســــــــوری
آتــیـش روشــن جـــوونهـــــارو دیـــد
اونم یه بــــار از روی آتیــــش پـــــریــد
مـــامـــورا اومـدن بهـش گیــــر دادن
چن نفـــری دور و ورش واســتــــادن
بــا حـرفاشـون کلی بهش نیــش زدن
گـــــرفــتــنــو ریشــــشو آتـیـش زدن
شاعــر شاهنـــــــــامه بـــا حــــال بــد
رفت و نشــس ریشـــشو بــــا تـیــغ زد
خـلاصــــــه، تصـمیـــم گـرف نــــو بشه
صــاحب کت شلـــــوار و پالتـــــو بشـه
رف جلـــــو مغـــــازه پشـت ویتــریـــــن
دیـد همه ی لبـــاسا هَـس مـدین چین
مـو بـه تنـش همـون دقیقه سیــخ شد
یـه خورده واستاد به لبـاســـا میخ شد
مغــــازه داره گفــت : عــزّت زیـــــــــاد
دایــی ، بــــرو کنــــار بذار بــــاد بیــــاد
بـــــا اینــکه چــرت و پـرت گفت یــــارو
شـاعـر شاهنـــــــامه رفـت اون تــــــو
بــــه قـول مــا یـه خورده پالتار خریـــــد
شــال و کـلاه و کـت و شلـوار خریــــد
دستــشـو تـــو جیب بغـل فـــرو کــــرد
اشــــرفــی قـــــــرن چهــارو رو کــــرد
شـــــاعـــر مــــــا بعد خـــــرید هنگفت
به شیوه ی خودش به اون جوون گفت:
------------------------------------
شمـا را چه رفته ست کاینسان خـُلید؟
چــــــرا جــمــلـــه ژولـــیده و بُنجـُلید؟
چــــرا سیــخ سیـخــی شــده مویتان؟
چـــــرا مــثل زنهـــاست ابـــــرویتـــان؟
تـو مردی اگــــر، چیست آن موی مِش؟
بـــرو از سیــــــاوش خجــــالت بکـــش
هــــزاران چــو تــــو لندهــــــــــور پلیـد
نیرزد بــه یک مــــــــوی گـــُرد آفــریـــد
اگــــر لشکــــر انگیـــــزد اسفنـدیـــــار
دگـــر مـــــوی مِش کرده نــاید به کــار
تــورا پــــاردم گــــردد آنگـــــه عِنـــــان
همی می کنی پشـت بــــر دشمنــان
تــــویی کـــه بـــــه مـن تکّه انداخــتی
گمـــــــانم مــــــرا خــــــوب نشناختی
ابـــوالقــــــــــــاسمم بنده ، فردوسیََم
حکیـــــــــــم زبــــــان آور طــــــوسیَم
کنون زیـــــــــــر این گنبد نیـل فــــــام
همــــه مــر مـــرا می شناسند نــــام
--------------------------------------
یــــه لحظـــه بعــــدِ اون صـدای کلفت
مــــرد فروشنده بــه فــردوسی گفت:
خودت که نـــــه، میدونتــو میشناسـم
از تـــو کسی چیـــزی نگفتــه واســم
ببینمت، تــــــو شاعــری راس راسی؟
"مــــریم حیـدر زاده" رو میشنـــاسی؟
راستی یه چی بخوام، ازت بر میـــــاد؟
ترانـــــه ی رپ از کارات در میـــــاد؟
پسر خالـه م میخواد کاست جم کنــه
یه چیزایی میخواد سر هـــــــــم کنــه
میخوام بـــــراش چیــزای مشتی بگی
هفش تـا شعـر شیش و هشتی بگی
بیـــــا ، اینم یـــه کـــاغذ و یـه خودکــار
یــــه چی بگوتومایه های " شاهکــــار"
امّـــا تــورو جـــون مـــامــانت استـــــاد
چیزی نگی که گیــــر بــدن تو ارشـــاد
---------------------------------
شاعــر شاهنــــامه ســری تکون داد
هیچّی نگف، فقــط پـــا شد راه افتـاد
دید نمیتـونـه بـــــا همــــه بجنگــــــه
هرجـــا کـــــه میره آسمـون یــه رنگه
بنـده خـــدا دلش میخواس خیلی زود
دوبــــــــاره بــــرگـرده همونجــا که بود
طفلی نشس همینجوری غصّه خورد
یه روز نوشتند ، کــه دق کـــرد و مـرد
از استاد شهریار
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا ؟
بی وفا، بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا ؟
نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا ؟
عمر ما ار مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام فردا چرا ؟
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا ؟
وه که با این عمر های کوته بی اعتبار
این همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا ؟
آسمان چون جمع مشتاقان ، پریشان می کند
درشگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا ؟
شهریارا بی حبیب خود نمی کردی سفر
راه عشق است این یکی بی مونس و تنها چرا ؟
بی مونس و تنها چرا ؟
تنها چرا ؟ حالا چرا
ساده می گویم عزیزم دل بریدن ساده نیست
چشمهای مهربانت را ندیدن ساده نیست
از زمان رفتنت خورشید را گم کرده ام
ناله های ابر را هر شب شنیدن ساده نیست
=======================================
به خاطر روی زیبای تو بود
که نگاهم به روی هیچ کس خیره نماند
به خاطر دستان پر مهر و گرم تو بود
که دست هیچ کس را در هم نفشردم
به خاطر حرفهای عاشقانه تو بود
که حرفهای هیچ کس را باورنداشتم
به خاطر دل پاک تو بود
که پاکی باران را درک نکردم
به خاطر عشق بی ریای تو بود
که عشق هیچ کس را بی ریا ندانستم
به خاطر صدای دلنشین تو بود
که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست
و به خاطر خود تو بود
فقط به خاطر تو
==========================================
عمر من
تا دشت پرستاره اندیشه های گرم
تا مرز ناشناخته ی مرگ و زندگی
تا کوچه باغ خاطره های گریز پای
تا دشت یادها
هان ای عقاب عشق از اوج قله های مه آلود دوردستها
پرواز کن
پرواز کن به دشت غم انگیز عمر من
============================================
هر صدا و هر سکوتی،اونو یاد من میاره
میشکنه بغض ترانه،غم رو گونه هام میباره
از همون نگاه اول،آرزوی آخرم شد
حس خوب داشتن اون،عاشقونه باورم شد
دلمو از قلم انداخت،اونکه صاحب دلم بود
منو دوس داشت ولی انگار،اندازش یه ذره کم بود
از همون نگاه اول،آرزوی آخرم شد
حس خوب داشتن اون،عاشقونه باورم شد
================================================
خسته شدم می خواهم در آغوش گرمت آرام گیرم.خسته شدم بس که از سرما لرزیدم...
بس که این کوره راه ترس آور زندگی را هراسان پیمودم زخم پاهایم به من میخندد...
خسته شدم بس که تنها دویدم...
اشک گونه هایم را پاک کن و بر پیشانیم بوسه بزن...
می خواهم با تو گریه کنم ...
خسته شدم بس که...
تنها گریه کردم...
می خواهم دستهایم را به گردنت بیاویزم و شانه هایت را ببوسم...
خسته شدم بس که تنها ایستادم
====================================================
باید فراموشت کنم / چندیست تمرین می کنم / من می توانم ! می شود ! / آرام تلقین می کنم /حالم ، نه ، اصلا خوب نیست ....تا بعد، بهتر می شود .... / فکری برای این دلِ آرام غمگین می کنم /من می پذیرم رفته ای / و بر نمی گردی همین ! / خود را برای درک این ، صد بار تحسین می کنم / کم کم ز یادم می روی / این روزگار و رسم اوست ! / این جمله را با تلخی اش ، صد بار تضمین میکنم.
========================================================
قطار می رود....تو می روی..... تمام ایستگاه می رود............
و من چقدر ساده ام که سالهای سال ،در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستاده ام
و همچنان به نرده های ایستگاه رفته تکیه داده ام!!(قیصرامین پور)
===================================================
می دونی دل عاشق در مقابل دل معشوق بی دل ، مثل چیه ؟
دل عاشق مثل یه لامپ مهتابی سوخته است .
دلتو می اندازی زمین . جلوی پای دلبرت . می بینتش . سفیدی و پاکیشو . میبینه چقدر ظریفه. می بینه که فقط واسه اونه که می تپه .
فکر میکنین معشوق بی دل چی کار می کنه ؟
میاد جلو . جلو و جلوتر . به دل عاشقش نگاه می کنه . یه قدم جلوتر میذاره .
پاشو میذاره روش . فشارش می ده و با نهایت خونسردی به صدای خرد شدن دل عاشقش گوش می ده .
می دونید فرق دل عاشق با اون لامپ مهتابی چیه ؟
دل عاشق میشکنه ، خرد می شه . نابود میشه . ولی آسیبی به پای معشوق بی دل نمی رسونه . پاشو نمی بره و زخمی نمی کنه . بلکه به کف پاهای قاتلش بوسه می زنه.
===============================================
شیشه دل را شکستن احتیاجش سنگ نیست این دل با نگاهی سرد پرپر می شود با
خودم عهد بستم بار دیگر که تورا دیدم ... بگویم از تو دلگیرم ولی باز تو
را دیدم و گفتم : بی تو میمیرم
========================================================
ه حرمت آن شاخه ی گل سرخ که لای دفتر شعرم نشکفته خشکید !
به حرمت اشک ها و گریه های سوزناکم. نه تو حتی به التماس هایم هم اعتنا نکردی !
میبنی قصه به پایان رسیده است و من همچنان در خیال چشمان زیبای تو ام که ساده فریبم داد!
قصه به آخر رسید و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم !
=======================================================
اگه نیایی
می دونم آسمون رنگ چشای تو داره
می دونی شب مهتابی پیش تو کم می یاره
می دونم مرغهای ساحل واسه تو دم میزنن
می دونی شن های ساحل واسه تو جون میبازن
می دونم اگه بری همه اونا دق می کنن
می دونی بدون تو یه کنج غربت میمیرم
می دونم با رفتنت آرزوهام سراب میشه
می دونی اگه نیای بدون تو چه ها میشه
می دونم اگه بخوای می تونی باز تو بیای
تو بیای پا بزاری بازم روی دوتا چشام
===========================================================
کودک زمزمه کرد: خدایا با من حرف بزن. و یک چکاوک در مرغزار نغمه سر داد. کودک نشنید.او فریاد کشید: خدایا! با من حرف بزن صدای رعد و برق آمد. اما کودک گوش نکرد. او به دور و برش نگاه کرد و گفت خدایا! بگذار تو را ببینم ستاره ای درخشید. اما کودک ندید. او فریاد کشید خدایا! معجزه کن نوزادی چشم به جهان گشود. اما کودک نفهمید. او از سر ناامیدی گریه سر داد و گفت: خدایا به من دست بزن. بگذار بدانم کجایی.خدا پایین آمد و بر سر کودک دست کشید. اما کودک دنبال یک پروانه کرد. او هیچ درنیافت و از آنجا دور شد
==========================================================
جدایی درد بی درمان عشق است
جدایی حرف بی پایان عشق است
جدایی قصه های تلخ دارد
جدایی ناله های سخت دارد
جدایی شاه بی پایان عشق است
جدایی راز بی پایان عشق است
جدایی گریه وفریاد دارد
جدایی مرگ دارد درد دارد
خدایا دور کن درد جدایی
که بی زارم دگر از اشنایی
===============================================================
پیداست هنوز شقایق نشدی
زندانی زندان دقایق نشدی
وقتی که مرا از دل خود می رانی
یعنی که تو هیچ وقت عاشق نشدی
زرد است که لبریز حقایق شده است
است که با درد موافق شده است تلخ
عاشق نشدی وگر نه می فهمیدی
پاییز بهاریست که عاشق شده است
هر گز ندیدم بر لبی لبخند زیبای تو را هر گز نمی گیرد کسی در قلب من جای تو را.......گر هیچ مرا در دل تو جاست بگو گر هست بگو نیست بگو راست بگو.....مرگ آن نیست که در قبر سیاه دفن شوم مرگ آن است که از خاطر تو با همه ی خاطره ها محو شوم
گاهی اوقات آرزو می کنم ای کاش تک پرنده عاشقی بودم که میان صدها هزار پرنده بتوانم به قله بلند سرزمین هستی برسم و پرواز کان نغمه سر دهم که... من شیدای تو وعاشقانه دوستت دارم
=======================
زندگیبرای آنکه به طریق خود ایمان داشته باشیم ، لازم نیست ثابت کنیم که طریق دیگران نادرست است . کسی که چنین می پندارد ، به گامهای خود نیز ایمان ندارد . (پائولو کوئلیو )
=======================
عشق یعنی خون دل یعنی جفا عشق یعنی درد و دل یعنی صفا عشق یعنی یک شهاب و یک سراب عشق یعنی یک سلام و یک جواب عشق یعنی یک نگاه و یک نیاز عشق یعنی عالمی راز و نیاز
=======================
به روی گونه تابیدی و رفتی مرا با عشق سنجیدی و رفتی تمام هستی ام نیلوفری بود تو هستی مرا چیدی و رفتی
=======================
نفرین به اون کسایی که روی دلا پا می ذارن تا که می بینن عاشقی میرن و تنهات می ذارن نفرین به آدمایی که تو سینه ها دل ندارن عاشق عاشق کشین ، رحم و مروت ندارن
=======================
روی یک طاقچه سنگی میون دو قاب رنگی بودن من وتو با هم داره تصویر قشنگی عکس تو تو قاب خاتم در حصار خالی از غم حتی در مرگ تن من نمی گیره رنگ ماتم
=======================
آفرینش روز و شب، زیبایی زمین و کهکشانها، درخشش ستارگان فروزان، همه حاکی از وجود پروردگار یکتاست، پس از او اطاعت می کنیم، چون او معین کرده که مرگ آغاز جاودانه هاست.
=======================
می دونی زیباترین خط منحنی دنیا چیه ؟ لبخندی که بی اراده رو لبهای یک عاشق نقش می بنده تا در نهایت سکوت فریاد بزنه : دوستت دارم
=====================
خواب ناز بودم شبی.... دیدیم کسی در میزند.... در را گشودم روی او ...دیدم غم است در می زند... ای دوستان بی وفا...از غم بیاموزید وفا..غم با آن همه بیگانگی..... هر شب به من سر می زند
======================
هزار دستگاه ریو، صد دستگاه آپارتمان، هزار سکه طلا و میلیاردها ریال اسکناس دو هزارتومانی فدای یه تار موی گلی مثل تو
======================
هرگاه دلت هوایم را کرد، به آسمان بنگر و ستارگان را ببین که همچون دل من در هوایت می تپند
بیا با پاک ترین سلام عشق آشتی کنیم *بیا با بنفشه های لب جوب آشتی کنیم * بیا ازحسرت و غم دیگه باهم حرف نزنیم * بیا برخنده ی این صبح بهار خنده کنیم
=======================
خوشبختی مثل یه پروانه است . وقتی دنبالش می دوی پرواز می کنه اما وقتی وایسی میاد رو سرت میشینه
=======================
من همه ی قصه هام قصه ی توست اگه غمگینه اونم از غصه ی توست
=======================
سهم من از دوری تو چیزی جز دلتنگی به اندازه دریاها ،نگاهی تاریک همچون شب های بدون مهتاب و لحظه هایی که ثانیه به ثانیه میگذرند نیست .پس ای دوست بشنو صدای دلتنگی مرا
=======================
تو بارانی من باران پرستم تودریایی من امواج تو هستم اگرروزی بپرسی باز گویم: تو من هستی و من نقش تو هستم
=======================
طبق قانون بقای شادی هیچ شادی از بین نمیره؛ بلکه فقط از دلی به دلی دیگه جابه جا می شه
=======================
اگرکسی واقعا کسی رو دوست داشته باشد بیشتر از اینکه بهت بگه دوست دارم میگه مواظب خودت باش...پس مواظب خودت باش
=======================
وقتی برگ های پاییز رو زیر پات له می کنی یادت باشه روزی بهت نفس هدیه می کردن
=======================
عیب جامعه این است که همه می خواهند آدم مهمی باشند و هیچ کس نمی خواهد فرد مفیدی باشد
=======================
ای عشق، شکسته ایم، مشکن ما را/ اینگونه به خاک ره میفکن ما را/ ما در تو به چشم دوستی می بینیم/ ای دوست مبین به چشم دشمن ما را
رسم زمونه : تو چشم میذاری من قایم میشم .........اما تو یکی دیگه رو پیدا میکنی
======================
تکیه بر دوست مکن محرم اسرار کسی نیست ما تجربه کردیم کسی یار کسی نیست
======================
عشق کلید شهر قلب است به شرط آنکه قفل دلت هرز نباشد که با هر کلیدی باز شود
======================
مرگ آن نیست که در قبر سیاه دفن شوم مرگ آن است که از خاطر تو با همه ی خاطره ها محو شوم
====================== می خوام روی تمام سنگ های دنیا بنویسم دلم واست تنگ شده و آرزو میکنم یکی از اون سنگ ها به سرت بخوره تا بفهمی دل تنگی چه دردی
=====================
غیر از غم عشق تو ندارم , غم دیگر شادم که جز این نیست مرا همدم دیگر
=====================
زدرد عشق توبا کس حکایتی که نکردم چرا جفای تو کم شد؟شکایتی که نکردم !!!
=====================
گر هیچ مرا در دل تو جاست بگو گر هست بگو نیست بگو راست بگو
=====================
گر نرخ بوسه را لب جانان به جان کند حاشا که مشتری سر مویی زیان کند
=====================
تو را برای وفای تو دوست می دارم******وگرنه دلبر پیمانه *** فراوان است
=====================
هر گز ندیدم بر لبی لبخند زیبای تو را هر گز نمی گیرد کسی در قلب من جای تو را
یک پنجره برای دیدن
یک پنجره برای شنیــــــــــــــــــدن
یک پنجره که مثل حلقه ی چاهــــــــــــــــــــــــی
در انتهای خود به قلب زمین می رســـــــــــــــــــــــــــــــــــــد
و باز می شود به سوی وسعت این مهربانی مکرر آبی رنـــــــــــــــــــــــگ
یک پنجره که دست های کوچک تنهایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی را
از بخشش شبانه ی عطر ستاره های کریــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
سرشار می کنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
و می شود از آنجـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا
خورشید را به غربت گل های شمعدانی مهمان کــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرد
یک پنجره برای من کافیســــــــ*ـ*ـ*ـ*ــــــــ*ـ*ـ*ـ*ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
*ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ*ـــ ـــــ ــــــ ـــــ ـــــ ــــ ـــــ*ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ*
*ــــــــــــــــــــــــــــــ*ــــــ ـــــ ــــ ـــــ ــــ ـــ*ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ*
*ـــــــــــــــــــــــــ *ــــ ـــ ــــ ــــ ـــ*ــــــــــــــــــــــــــــــــ*
*ـــــــــــــــــــــــــ*ــ ـــ ـــ ـ*ـــــــــــــــــــــــــــــ*
*ــــــــــــــــــــــ*ـ ـ*ـــــــــــــــــــــــ*
*ـــــــــــــــــــــ*ــــــــــــــــــــ*
*ـــــــــــــــــــــــــــــ*
*ــــــــــــــــ*
*ــــــ*
تو به من خندیدی
و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی
و هنوز ...
سال هاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان
می دهد آزارم
ومن اندیشه کنان? غرق این پندارم
که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت ؟!!!
من:
من به تو خندیدم
چون که می دانستم
تو به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
ونمی دانستی
باغبان
پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا که با خنده خود
پاسخ عشق تو را ? خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیک
لرزه انداخت به دستان من و
سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک ...
دل من گفت برو
چون نمی خواست به خاطر بسپارد
گریه تلخ تو را
و من رفتم
و هنوز
سال هاست که در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض نگاه تو ? تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان ? غرق این پندارم
که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت ؟!!!
فرودین (قوچ)
آنگاه نو خواهید شد که کهنه را رها کنید. نباید در همانی که بودهاید بمانید ، همیشه راه دیگری بهسوی آگاهی پیش روی شماست. نیروهایی که بدان نیازمندید، از ژرفا به سطح میجوشد و به خودآگاهی میپیوندد و دگر گونهات میکند ،تازگی را بجویید و به توانایی هایتان تکیه کنید و بیپروایی نشان دهید. دگرسانی را بپذیرید و حقخودتان را باور بدارید تا از آن شما گرد
یک دیدار شما را دوباره به زندگی امیدوار میکند و یاری میدهد تا تصمیمات تازهای بگیرید ، تصمیم هایی که در زندگی نقش تعیین کنندهای دارند. خودتان را برای موجی ازتحولات آماده کنید که دوراندیشی از بهترین ویژگی های آدمی است. سعی کنید این خصلت را در خود تقویت کنید تا ضمن موفقیت مورد تحسین همگان قرار گیرید. انفعال و آزردگیمشکلی را حل نمیکند بکوشید با ایجاد روابط نوفضای پیرامونتان را عوض کنید فراموش نکنید که قناعت کردن گنجی بیپایان است
اردیبهشت (کاو)
از تعریف و تاثیر دیگران خرسند نشوید. درخلوت خودتان را ارزیابی کنید چرا که با خودتان دیگر رودربایستی ندارید. از رسیدن است که میبالی و از کوشیدن است که میآموزی و از رفتن است که پیروز باز میگردی. قناعت را پیشهکنید تا طعم تلخ رسوایی را نچشید. به خواستههایتان اعتدالی ببخشید. هیچگاه ناامیدی به دلتان راه ندهید که بعد از هر گرفتاری فرجیهست، امیدتان را از دست ندهید. سنجیده سخنبگویید و در تصمیم خود عزمی جزم داشته باشید
نگذارید کسانی در کارهای زندگیتان مداخله کنند و یا شما را از تصمیمی که گرفتهاید بازدارند. مسئولیت کارهایتان فقط به دوش خودتان است که باید با دوراندیشی عمل کنید مهم نیست که چه اتفاقاتی در زندگی شما رخ میدهد، مهم این است که شما با آنها چگونه برخورد میکنید.مادامی که به فردا امیدوار هستید، اقتدار از آنشماست
خرداد (دوقولوها)
دوست عزیز، فرصت به دست آمدنی نیست. بهدست آوردنی است و این کلام یک حقیقت است. عشق را در درونتان بپرورانید بدون عشقدنیا جای زیبایی برای ماندن نیست. رود از جریان میایستد، اگر تنها محکوم به پیوستن به جویبار باشد و دریا هرگز لب به خنده نمیگشاید اگر ابرهانباشند و...
آری بدون عشق، دنیا جای زیبایی برای ماندننیست. بزرگترین فن زندگی استفاده از فرصتهای بینظیری است که برای ما پیش میآید، بدانید بهترین پاره زندگی آن است که همواره رو به فرازدارد و در تکاپوی رسیدن به نیکوترهاست. سن عددی بیش نیست. قدر لحظهها رابدانید و خاطراتتان را هیچگاه به دست باد نسپارید. این راهم بدانید زندگی همیشه پیوستن نیست بریدن هم هست. همواره سوی زندگی به جلوست و هرگز به عقب برنمیگردد و هیچگاه نمیایستد. با زندگی در حرکت باشید و بدانید سودمندترین گنجها،دوستی دلهاست
تیر (سرطان)
چه جمله زیبایی است (دی رفت و باز نیامد،فردا را اعتماد نشاید. حال را غنیمت دانید که دیرنپاید)، بگویید سرشارید از امید و عشق و انشاءا...امید طاق نصرتی به وسعت بهار بر دلهاتان داشتهباشید. طبیعت خود را بشناسید و خویشتن خواهی را به دور افکنید و به خواستههای خود اعتدالببخشید.(نابرده رنج گنج میسر نمیشود، مزد آنگرفت جان برادر که کار کرد)
امروز را برای جبران دیروز و ساختن فردا بهکار گیرید تا بناکننده شادیهای یکدیگر باشید طرحی را به شما پیشنهاد کردهاند اگر اراده بهخرج دهید کاملا موفقید. از هیچ چیز روزگار نهراسید، وقتی دوستانی وفادار دارید. در عشق زیستن بزرگترین نبرد زندگیست. زندگی زیباست اگر اندیشه زیبا داشته باشیم. ثانیهها چون سایهی زودگذر آب میشوند و آنچه ماندنیستتصویرهای سبز و روشنی خواهد بود که در پنجرهخاطرههایمان قاب میشود
مرداد (شیر)
همیشه به خاطر داشته باشید در زندگی بهلحظاتی برمیخوریم که عاجز از بیان دشواری آنها هستیم. برخی دشواریها زندگیمان را یکسره دگرگون و برخی تا مدت زمانی ما را دستخوش تغییر میکنند. گروهی از ما در ژرفای وجود به دنبال پاسخهایی میگردیم تا شاید آن را بیابیم و شاید هم ناامیدانه بازگردیم، در گیرودار آن هستیم که میبینیم. زمان حلال مشکلات است و مشکلات پیش رویمان رنگ باختهاند و دیگرنیستند و روزهایمان خنده زنان از پی هم میگذرند. رو به سرسبزترین لحظه دری باز کنید، همواره در آن ایستادگی کنید تا روشنی ببخشید. شمعهای افتاده خاموش میشوند و در این جوش و خروش عاقل آن است که اندیشه کند فردا را. قدر لحظههای عمر عزیزتان را بدانید کهزندگی مثل یک رودخانه است که تا بیایی دستت را بشویی رفته است. آنچه به عنوان کلام آخر تقدیمتان میکنم این است، یگانه عملی که در زندگیمان انسان را به آرزو و آمالش میرساند انتخاب صحیح مسیر زندگیست
شهریور (باکره و گندم)
خوشبختی درون انسان است، فقط کافیست مراقب باشیم تا خوشبختی از چنگمان بیرون نرود. تمرین کنید تا جملههای مثبت را همیشه به کار ببرید
اندیشههایی را در سرتان بپرورانید که شما راخوشحال کند، دست به کارهایی بزنید که موجبشادمانی شما گردد و از همه مهمتر این که با کسانیآمد و شد داشته باشید که حضورشان به شما دلگرمی میبخشد. مشتاقانه گام بردارید که در شما احساس دلپذیر پدید آورد. ما امیدواریم شما همیشه روی خط شانس باشید. اگر شکارچی لحظههای زندگی نباشید به یک طرفهالعین وچشم به هم زدنی فرصتهای مبارک از چنگتان میگریزد از هیچ مسئلهای نهراسید برای پیشرفتباید نگرانی را سرکوب کرد دورهای از کار و تلاش برایتان فراهم شده،نهایت استفاده را از این موقعیت به کار ببندید. اندیشیدن به گذشته هدر عمر است و یک پنددیگر آن که، از آنچه ذهن و روح شما را در هممیریزد فاصله بگیرید
مهر (ترازو)
خواننده عزیز، دنیا با اندیشهها ساخته میشودو انتخابی که میکنیم دنیای ما را تغییر میدهد. برای هیچ انسانی حزن به ارث نرسیده، پس غافلاز خویشتن خویش روزگار را مگذرانید. از کسی که تلاش میکند و دور از شما میباشد یک خبرخوب دریافت میکنید که نقش مهمی در زندگی شما خواهد داشت. گذشته را به حال خود رها کنید و سفری دیگر را با نیت این که، از این ستون به آن ستون فرجی هست آغاز کنید. ثابت کنید که لیاقت به عهده گرفتن خیلی از مناصب را خواهید داشت. ذهنتان شدیدا مشغول است، نگاهی دوباره به زندگی بیندازید. با مردم به نرمی و آرامش معاشرت کنید و بگذارید خاطرات زیبایی از شما داشته باشند. با کسی که از شما بریده است بپیوندید و به کسی که با شما سر ناسازگاری داشته نیکی کنید. کمی زبانتان تلخ است حرفها را مزه مزه کنید و گفتن بعضی حرفها شما را به حد نهایت پیش دوستانتان، شیرین و معاشرتی خواهد کرد. فقط کمی مزمزه کردن
آبان (کژدم)
دوست عزیز، مهم نیست که چقدر محیط شما نامهربان و آشفته است و یا چقدر شرایط زندگیتان بد و نامساعد، مهم این است که طوری ذهن خودتان را توجیه کنید که هیچ کدام از این ناملایمات خدشهای در روحیه شما وارد نسازند و شما بتوانید تعادل زندگیتان را حفظ کنید. ذهنی که به خود مسلط است مثبت فکر میکند، اگر ما ارباب اندیشه خودمان باشیم قادر خواهیم بود درتمام شرایط زندگیمان فرمانروایی کنیم. پساستوار و پابرجا همچون سپیدار اندیشه کنید. اندیشه کردن این که چه بگویم ما، بهازپشیمانیخوردن که چرا گفتیم . اگر با مسائل راحت برخورد کنیم و زیاد سختگیر نباشیم قدرت و توانایی ما در برابر مشکلات افزونتر میشود. فقط کافیست که درست عمل کنیم و امیدمان را در کشاکش زندگی به ناامیدی نکشانیم. اهل گذشت باشید و در زمانی که پریشان هستید هیچگاه تصمیمی اتخاذ نفرمایید. روزهای خوب و زیبایی در انتظار شماست شمائیکه بینهایت بزرگوارید
آذر (کمان)
این را بدانید که اگر به چندین کار گوناگونبپردازید، هیچکاری را به انجام نخواهید رساند. وقتی برقلبها حکومت کنید دیگر نیازی به فرمان دادن ندارید. پیوندهای محبت و دوستی را محکمتر کنید و در قبال مشکلات شانه خالی نکنید. کارهای روزمره را همان روز انجام دهید تا تلنبارنشود و از زیادی آنها دچار وحشت نشوید. بنای سعادت هر فردی با مصالح اعتماد به نفس، پشتکار و توکل به خداوند بزرگ ساخته میشود. کتاب زندگیمان به دست خودمان سیاه میشود و تقدیر فقط حاشیه آن را مینویسد. احترام بسیاری در خانواده برای شما قائلند، تلاش کنید این موقعیتهمیشه و همواره پابرجا بماند. در خرج کردن صرفهجویی بد نیست، کاری کنید که زندگی کنید نه این که زندگی کنید تا بتوانید کار کنید
امیدوارم با کار بستن این جمله، باردیگر شاهدشکوفایی و زیباترشدن زندگیتان پیش از پیشباشید. در ضمن تولدتان مبارک...
دی
دوست عزیز، درستی و راستی را پیشه کنید تا در زندگی هیچگاه دچار هراس نشوید. زندگی را بیفایده ندانید و احساس پوچی و بیهودگی نداشته باشید، تمامی لحظههای زندگی تازه است و پرطراوت. با انتخاب اندیشههای شاد و مفرح به سوی شادیها دری باز کنید. دیگر در گذشته نایستید، گذشته تمام شده است و پی کار خود رفته که اکنون دیگر نمیتوانیم آن را عوض کنیم. ذهنتان را خانه تکانی کنید. تلاش کنید داد وستدتان نیک باشد. خودتان را از قیودی که دست و پای شما را بسته است رها کنید تا آزار بیش از حد نبینید. جلوی آینده بایستید و با صدای بلند بگویید که مشتاقم عوض شوم و همیشه به یاد داشتهباشید که هر یاخته وجودتان از خرد الهی سرشاراست
گشایش روزی از خداوند بطلبید و از زندگی شکوه نکنید. روزی به کام شماست و روزی دیگر به کام کسی دیگر از آن روز که به کام شماست، نیک بهره برداری کنید که زمان کوتاه است
بهمن (دلو)
بارها گفتهایم که «لطف خدا نبندد دستگرهگشا را» و دست شما هیچگاه بسته نخواهد بود. به امید پروردگار از افکار و اندیشههای منفی به درآیید، به کارهای غیر مهم نپردازید که کارهای مهم را تباه خواهد کرد. اندیشه را به کار گیرید و نقد کنید تا نتیجه مطلوبتان به دست آید. هنگامی که یک عشق از راه میرسد آماده باشید تا آن را بپرورانید. در زندگی با هر چه محبت است ارتباط برقرار کنید تا نفرت را از خودتان دور کنید. الگوی تاخیر و عقب ماندن را رها کنید و بگذارید کامیابی نصیبتان گردد
به پیشواز تازهها بروید شما آنقدر که باید، خوبید و با همه در آرامش هستید. بنابراین هیچگاه به این فکر نیفتید که هر چه ناملایمات در زندگی هست نصیب من شد، بسیاری به خاطر این اندیشه از زندگی گلهمند هستند. به ارمغان عوض کردن اندیشهها که احساس نیکو در شما میپروراند بیندیشید و بگویید من از کهنه به نور هسپارم. یادمان باشد که همیشه و در همه جا ازجملههای مثبت استفاده کنیم
اسفند (ماهی)
خودتان را برای یکسری تحولات آماده سازید. اگر بخواهید براساس احساسات خود تصمیمگیری کنید، نمیتوانید ثبات لازم را در زندگی داشته باشید. هیچگاه برعکس جریان آبشنا نکنید که این عمل آشفتگیهای بسیاری را میآفریند. بکوشید و با افراد جدیدی آشنا شوید تا روابط تازه زندگی شما را، دستخوش طراوتکند
دوراندیش باشید که دور اندیشی از بهترین ویژگیهای آدمی است و تلاش کنید این خصلت را در خود تقویت کنید تا ضمن موفقیت مورد تحسین همگان قرار بگیرید بلند پروازیهای زیاد، شما را خدای ناکرده دچار آسیبهای زیادی میکند. فراموش نکنید کهقناعت کردن گنجی بیپایان است. دوست عزیزاگر موفقیت راه میانبری داشت، امروز دنیا پر ازکامیابان و بزرگ مردانی میبود که کاخ موفقیت،را فتح کرده بودند. شما در زندگی از افراد بسیارموفقی خواهید بود که نامتان زبانزد اطرافیانتان خواهد شد. به یاد داشته باشید موفقیت راهمیانبر ندارد، برخیزید و به راه افتید، به امیدکامیابی
برگرفته از سایت راه موفقیت